آرام در آغوشم خوابیده بود و گهگاهی لبخندهای کودکان میزد. به پنجره نگاه کردم و چشمکهای ستارگان تنها یاغیهایی بودند که یک دستی شب را بر هم میزدند. یک مگس آواره بر روی گونه اش نشست و تصمیم داشت که بیدارش کند. که این جرم بود و آن شب با مرگی آرام به سزای خود رسید. با دستم به آرومیشروع به نوازش سرش کردم و با هر تار مویی که زیر انگشتهایم سر میخورد داخل قلبم میگفتم: دوستت دارم.
معرفی 150 کتاب در زمینه حقوق جزا و جرم شناسی بازدید : 2471
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 11:24