برای چه کسی در ایستگاه اتوبوس ایستاده ای؟!
آدمها برای فرار از قبول تصمیمهایشان از تقدیر میگویند. بیا زندگی دیگری را تجربه کنیم که در آن مسئولیت خودمان را پذیرفته ایم. هم سان نگاه عاشقانهای که بعدش نگوییم ببخشید.
بیا شکست بخوریم و آن را جار بزنیم. بحث این نیست چیزی برای از دست دادن نداریم. چه چیزی از همدیگر مهم تر است؟! بیا هم سان شیری که از شکار بچه آهو خجالت نمیکشد. من و تو هم از با هم بودن خجالت نکشیم. بیا و این بار دنیاییمان را سبز بکشیم و سعی کنیم ازش متنفر نباشیم. کم کم به این باور رسیده ام که چیزی برای خجالت کشیدن وجود ندارد و این میتواند دومین مطلق زندگی ام باشد.
این روزها زیاد از کلمه متاسفم استفاده میکنم. با اینکه از رفتارم پشیمان نیستم. فقط میخواهم یه خداحافظی خوبی داشته باشم. آدمها باید خوب خداحافظی کنند. چه کسی میداند اتمام یک برخورد کجاست؟!